![]() |
||
شناسنامه | ||
---|---|---|
نام کامل | محمد اقبال لاهوری | |
لقب | علامه، سر، دکتر | |
مکتب | استقلال و همبستگی مسلمانان | |
زادروز | ۱۸ آبان ۱۲۵۶ | |
زادگاه | سیالکوت، ![]() |
|
تاریخ مرگ | ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ | |
محل مرگ | لاهور، ![]() |
|
مدفن | بین مسجد بادشاهی و قلعه لاهور | |
دین | اسلام | |
محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (اردو: علامہ محمد اقبال) (۱۸ آبان ۱۲۵۶ سیالکوتتا ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ لاهور) شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان پاکستانیبود، که اشعار زیادی نیز به زبانهای فارسی و اردو سرودهاست. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.[۱]
محتویات[نهفتن] |
زندگی [ویرایش]
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شدهاست، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[۲] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمشن کالج(Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔفلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی [ویرایش]
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال [ویرایش]
اقبال همواره کوشیدهاست که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار برهاند؛ ازاین رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگیهای سیاسی آن زمان واندیشههای اسلامی، او پذیرش ویژهای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی را میتوان در پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران [ویرایش]
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر کشورها و ایران بهاندازهای است که نمیتوان با هم سنجید.)از کل ۱۲ هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شدهاست ۷۰۰۰ بیت آن فارسی است. شریعتی در جائی وی را ایرانیترین خارجی و شیعهترین سنی خطاب کردهاست.وی دکترای مربوط به سیر حکمت در ایران بودهاست واو آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی
مذهبیها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد. هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کردهاند ودلیلهایی که برای ستودن اقبال آوردهاند چندان استوار نیست. مهمترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کردهاست.[۳]
اقبال و فلسفه [ویرایش]
اقبال یکی از فلیسوفان بزرگ اسلام است۔منبع فکرشان با قران ارتباط دارد۔اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفهٔ یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای قهم قرآن از منظر تعالیم یونانی بفهمند محکوم به شکست است.[۴]
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت وابنتیمیه در تبین اهمیت روش استقرا، کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روانشناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدید آورد.[۵]. اقبال شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی میداند. وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی شاهد مثالهایی را از آثار و نظریههای علمی جاحظ و ابن مسکویه درنظریهٔ تکامل، بیرونی در ریاضیات و مسئلهٔ زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روانشناسی دینی ذکر میکند.[۶]
اقبال و مولوی [ویرایش]
دلبستگی و وابستگی اقبال به مولانا را میشود از جنس همان عشق پرسوز و گدازی دانست که خود مولانا را به شمس تبریزی مجذوب کردهاست:
به کام خود دگر آن کهنه میریز | که با جامش نیرزد ملک پرویز | |
ز اشعار جلالالدّین رومی | به دیوار حریم دل بیاویز | |
سراپا درد و سوز آشنائی | وصال او زباندان جدائی | |
جمال عشق گیرد از نی او | نصیبی از جلال کبریائی | |
بهروی من در دل بازکردند | ز خاک من جهانی سازکردند | |
ز فیض او گرفتم اعتباری | که با من ماه و انجم سازکردند | |
خودی تا گشت مهجور خدائی | به فقر آموخت آداب گدائی | |
ز چشم مست رومی وامکردم | سروری از مقام کبریائی |
انتقادات GetBC(45);
.: Weblog Themes By Pichak :.